توپش پر بود ، همش میگفت :« من با اینا کار نمیکنم؛ اصلا هیچ کدومشون رو قبول ندارم ؛
هر چی نیروی با تجربه ست ، گذاشتن کنار ؛ جواب سلام نمیدن به آدم.»
آرام که شد حسن بهش گفت:« نمیتونی همچین حرفی بزنی ؛ یا بگی حلا که آقای ایکس شده فرمانده ، ما نیستیم؛ اگه میخوای خدا توفیق کارهات رو حفظ کنه ، هیچ کاری به این کارا نداشته باش ؛
سلام دوستان....
از این که به وبلاگ بنده حقیر سر زدید بسیار ممنونم.
در این وبلاگ نگاهی مختصر بر زندگی شهدا می اندازیم.
فقط و فقط میتوان گفت:(( شهدا شرمنده ایم.....))